به گزارش پایگاه خبری حاجت نیوز به نقل از ایکنا، شهریار بحرانی فارغالتحصیل انیمیشن از مدرسه سینمایی لندن است. وی در سال ۱۳۶۸ به عنوان یکی از مؤسسان، دفتر سینمایی «مهاب فیلم» را راهاندازی کرد. نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر در سال ۱۳۹۳ به بحرانی اهدا شد. بحرانی در سینمایی دفاع مقدس سینماگر صاحبنام است و با ساخت «ملک سلیمان(ع)» نشان داده که سینمایی فیلمهای پرهزینه (Big Production) را هم میشناسد. این سینماگر پیرامون موضوع «ملک» و جایگاه آن در قرآن اظهار نظر کرد که در ادامه با آن همراه میشویم.
آقای بحرانی شما و دوستانتان مدتهاست درگیر ساخت سهگانه «مُلک سلیمان(ع)» هستید. این کار دارای چه اهمیتی است که اینهمه زمان برده است؟
نزدیک به دو دهه است که نگاه من و همراهانم به موضوعات قرآنی متکی به مبحث «مُلک» است، در این راستا نیز فیلم سینمایی «مُلک سلیمان(ع)» را جلوی دوربین بردیم. البته این فیلم قرار بود سهگانه باشد، ولی به دلایلی ادامه ساخت آن محقق نشد، تا اینکه این اواخر شرایطی پیش آمد تا بتوانیم در قالب یک سریال تلویزیونی زندگی حضرات طالوت(ع)، حضرت داوود(ع) و حضرت سلیمان(ع) را به تصویر بکشیم.
بحث «مُلک» و «حکمرانی الهی» در قرآن کریم یکی از موضوعات اصلی است. در همین رابطه خداوند شاخصههایی در این حوزه را در متن قرآن مطرح میفرماید. در قرآن به چهار مَلِک (پادشاه صاحب مُلک) اشاره میشود که توسط برگزیدگان خداوند پیاده شده است. در این چهار مَلِک شاخصههایی وجود دارد که به نظرم برای زمان حال کاربرد ویژه و اساسی دارد.
این مهم را مقام معظم رهبری در فرمایشات عید مبعثشان نیز مدنظر قرار دادهاند. ایشان به مُلک داوود(ع) و سلیمان(ع) اشاره کردند، همچنین آیاتی که درباره طالوت(ع) آمده را مطرح فرمودند. درضمن ایشان اشارهای به حکومت حضرت یوسف(ع) در مصر داشتند. خیلی جای تعجب است که اندیشمندان کشور درباره اهمیت و ضرورت چنین بحثی هیچ نگفتند و به آن نپرداختند.
در این باره بیشتر صحبت کنید؟
اجازه بدهید درباره حکومت حضرت یوسف(ع) کمی بیشتر توضیح دهم. همانگونه که همه مردم در سریال یوسف پیامبر دیدند، آن حضرت به وزارت پادشاه مصر میرسد. ایشان تلاش میکند مردم مصر را به سوی توحید بکشاند. البته در اسنادی که از مصر باستان بهدست آمده، بعد از حکمرانی حضرت یوسف(ع) سلسلهای به نام فرمانروایی «شبان پادشاهان» در مصر بر سر کار میآید. در اسامی پادشاهان این سلسله با یعقوب(ع) شروع میشود که علاوه بر استنادات تاریخی، نشاندهنده به قدرت رسیدن فرزندان یعقوب(ع) است. این سلسله با شورش قبطیها از بین میرود و بنیاسرائیل به اسارت ساکنان اصلی مصر درمیآیند.
این حکومت بنیاسرائیل در مصر برخلاف سلسلههای گذشته بود و توحید و یکتاپرستی را ترویج کرد؛ لذا بعد از سقوط این حکومت، مصریان دوباره به ربّالنوعپرستی روی آوردند و تمام آثار بهجامانده از آن حکومت که بهاصطلاح خودشان کافر به آیین مشرکانه مصر بود را تخریب کردند.
در قرآن مقوله ملک تا چه حد بیان شده است؟
طالوت(ع)، داوود(ع) و سلیمان(ع) یک پادشاه و دو پیامبری بودند که از سوی خداوند به ایشان ملک عطا شد. اینها از حکومت برای تشکیل یک ساختار دولتی استفاده کردند تا بتوان با آن انسانها را نجات داد. حضرت آقا درباره طالوت توضیح میدهند که طبق قرآن پیامبری در آن زمان به نام «شموئیل» بنا به اذن خداوند، طالوت را بهعنوان مَلِک انتخاب میکند. این موضوع در آیات ۲۴۶ تا ۲۵۱ سوره بقره نقل شده است. در این آیات اشاره میشود به اینکه وظیفه اصلی پیامبران، آماده کردن الگوهای مُلک ایدهآل الهی است، که بر طبق احادیث به دست حضرت مهدی(عج) در آخرالزمان برپا میشود.
ماجرای طالوت که اولین پادشاه بنیاسرائیل است به چه صورت برای ما مهم است؟
بزرگان قوم در ابتدای انتخاب طالوت(ع) توسط خداوند، با او مخالفت میکنند و از او میخواهند معجزهای را برای اثبات حقانیت خود بیاورد. طالوت(ع) تابوت عهد بنیاسرائیل که فرشتگان آن را حمل میکردند را برای مردم میآورد. علیرغم این کار، بزرگان قوم از کنار وی پراکنده میشوند، اما مردم با طالوت(ع) همراه میمانند. این پادشاه برگزیده خداوند سپاهی گردآوری میکند تا به جنگ جالوت رود. در این جنگ حضرت داوود(ع) که در میان لشکر طالوت بوده، جالوت را میکشد و حکومت بعدی بنیاسرائیل توسط یک رسول الهی تشکیل میشود. این ماجرا موضوع مهمی برای جمهوری اسلامی است، زیرا یافتن الگوی قرآنی برای رسیدن به سعادت از الزامات حکومتی ماست. ما برای همین سراغ سوژهی مُلک سلیمان(ع) رفتیم، اما وقتی دیدیم موضوع تا این حدّ مهم و حیاتی است، تلاش کردیم این مسئله را در قالب یک سریال از زمان طالوت(ع) تا سلیمان(ع) تصویر کنیم. فیلمنامه این کار در حال نگارش است. در همین رابطه خیلی خوشحالیم که مقام معظم رهبری در شرایطی که کشور درگیر معضلات بسیار است به این حوزه مهم «حکمرانی در قرآن» ورود کردهاند و امید داریم که باب بحثهای جدی در رابطه با ساختار حکمرانی طبق الگوهای قرآنی را شاهد باشیم.
مگر ساختار حکومتی که خداوند در قرآن مطرح میفرماید در زمانه ما هم قابل پیاده سازی است؟
بله، وگرنه خداوند آیات متعددی را در اهمیت این موضوع صرف نمیکرد. پروردگار، مربی انسان است و برای رسیدن جوامع بشری به سعادت، این الگوهای کامل را به دست پیامبران و اولیایش پیاده کرده است. آیا بهتر نیست که جای نسخهبرداری از ساختارهای غربی، از این الگوها استفاده کنیم؟ اشاره حضرت آقا به این بحث میتواند آغاز چنین کنکاشی از سوی نخبگان و اندیشمندان باشد، تا تلاش کنند منظور ایشان را در بیان این موضوع مهم واکاوی کرده و به حوزه تفکر معرفتی ارائه دهند.
این ساختار حکومتی که گفتید به چه شکلی مطرح شده است؟
بگذارید به موضوع ساختارهای حکومتی در قرآن بیشتر وارد شویم. الگوهایی که خداوند در قالب ساختارهای حکومتی معرفی میکند در اشکالی چون دموکراسی غربی وجود ندارد. برای مثال حضرت سلیمان(ع) و حضرت یوسف(ع) هیچیک از طرف مردم انتخاب نشدند. در زمان طالوت(ع) هم یک پیامبر ایشان را از جانب خداوند انتخاب میکند. این شکل انتخاب را قرآن برای انتخاب مَلِک (مسئول اجرایی و ادارهکننده جامعه) توصیه میکند. این اتفاق در زمان حال که سلسله نبوت قطع شده و امام زمان(ع) هم غایب هستند، میتواند از طریق ولی امر مسلمین (که مورد نصرت مولایمان در برهههای حساس قرار گرفتند) و انتخاب مَلِک توسط ایشان صورت گیرد.
مگر حکومت مردمسالاری توسط امام راحل(ره) برگزیده نشد؟
درست است. ممکن است این سؤال پیش آید چرا امام خمینی(ره) در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، حکومت مردمسالاری را انتخاب کردند؟ یادمان هست که امام(ره) نسبت به موضوع حکومت اسلامی و اهداف و مسیر حرکت آن بهسوی ظهور اشراف کامل داشتند و مردم کلام ایشان را پذیرفتند و با ۹۶ درصد به جمهوری اسلامی رأی دادند. این امر درحالیست که سیستم انتخابی، قرآنی نبوده، بلکه از غرب گرفته شده بود ولی مردم به ولیفقیه و رهبر خویش اعتماد کامل داشتند و میدانستند که ایشان مصلحت نظام را مدنظر دارند. ساختار جمهوری به یونان باستان برمیگردد و پیاده کردن تفکر مردمسالاری از بعد از انقلاب کبیر فرانسه در غرب آغاز شد. امام(ره) متوجه بودند که مردم بهشدت به اسلام گرویدهاند و نور خدایی بر قلبهای مردم تابیده و ایشان را متحول کرده، لذا با در نظر گرفتن شرایطی که دشمنان ممکن بود هیئت حاکمه را به دیکتاتوری متهم کنند و انقلاب از سرعت خویش باز بماند، به این نتیجه رسیدند که گرایش مردم به اسلام سبب خواهد شد که تبعات منفی سیستم جمهوری از بین رود.
میدانیم که سیستم اجرایی کشور در زمان رسولالله(ص) و اهلبیت(ع) به شکل انتخاب خلیفه از جانب خداوند و حکومت یک فرد معصوم بر کل جامعه بود نه سیستم انتخابات عمومی.
همینطور است. در جمهوری، رئیس اجرایی کشور از طریق آرای مردم انتخاب میشود. این سیستم در شرایطی که مردم ولایتمدار هستند کارآمد است، همانگونه که در چهار دهه گذشته اینگونه بود، زیرا گرایش مردم به رهبریت باعث میشد که مردم در پی انتخاب یک فرد صالح و مورد رضایت خدا باشند. اما رفتهرفته دشمن تلاش کرد مردم را از حکومت جدا کند. این هجمه فکری غرب از سوی رهبری انقلاب چه زمان امام راحل و چه در زمان آقای خامنهای مدنظر قرار گرفت و آنها بارها به موضوع تهاجم فکری و رخنه در ارکان فکری و فرهنگی جامعه هشدار دادند و این را از آسیبهای اصلی نظام برشمردند. این دو بزرگوار همیشه تأکید میکردند که غرب در تلاش است بین مردم و حکومت فاصله بیندازد. خطر اصلی این بود که مردم تحت تأثیرات منفی رسانهای و تبلیغاتی دشمن، از ادامه مسیر بهسوی مهدویت که آرمان و هدف اصلی انقلاب است منحرف شوند و در این راه از سیستم مردمسالاری در جهت عکس مسیر صحیح تشیع استفاده شود.
در کنار هجمههای فکری غرب، مسئله نفوذیها هم وجود دارد؛ افرادی که سعی دارند در تمامی ارکان ساختار نفوذ کرده و آن را ناکارآمد نشان دهند و به این وسیله اصل اسلام و تشیع را زیر سؤال ببرند. برای همین ممکن است به حالتی برسیم که مردمسالاری دینی دیگر جواب ندهد، چون بین تفکرات اولیه این سیستم و شرایط امروز فاصله افتاده. این موضوع (حکمرانی الهی در قرآن) بسیار حساس است و به نظر میرسد در گام دوم انقلاب با آن مواجه هستیم. منظور اینکه در شرایط امروز وقتی مردم حاکم اجرایی کشور را انتخاب میکنند، ریسکپذیری آن هم بالا خواهد رفت. بگذارید مثالی بزنم. در آمریکا که از آن بهعنوان نماد دموکراسی غربی نام برده میشود، دو حزب وجود دارد که قدرت بین آنها دستبهدست میشود. این دو حزب تحت سیطره تشکیلات نهان شیطانی هستند، بنابراین شرایطی که آنها به وجود میآورند سبب شده قدرت در دنیا در دست صالحان قرار نگیرد.
این موضوع به اهداف ما در گام دوم انقلاب هم ارتباط دارد؟
این الگوی خطرپذیر و مورد خدشه، ما را وادار میکند بیندیشیم در گام دوم انقلاب چهکاری انجام دهیم. باورم من این است بازهم باید به آموزههای قرآنی رجوع کنیم، چون خداوند آگاه است که چه طریق حکومتی برای مردم مفید است. در این رابطه الگوهایی را هم برای حکمرانی در قرآن ذکر کردهاند تا بتوانیم یک راهحل جدیدی به جامعه جهانی ارائه دهیم. در مسیر پیش روی انقلاب ما با امری مهمی به نام «نابودی اسرائیل» مواجه هستیم که خواهناخواه باید بهعنوان هدف اصلی جبهه حق به آن بپردازیم. این موضوعی است که متأسفانه از اهداف راهبردی ما در جمهوری اسلامی کنار گذاشتهشده، علیرغم تأکیدات مکرر آقا و تلاش ایشان برای وحدت میان نیروهای مبارز اسلامی در سراسر منطقه که هدفگذاری اصلی نظام را چنین چیزی مطرح میکند. اگر بحث نابودی اسرائیل هدف اصلی جبهه حق باشد، که هست، تمام امکانات و توان فرهنگی، نظامی، اجتماعی و سیستم اداره کشور باید به این هدفگذاری نشانه برود و در آن صورت خواهیم دید که ما در امتداد آنچه خداوند در سوره اسراء وعده داده است یعنی پایان دولت اسرائیل و آغاز دوران جدید جهانی پیش خواهیم رفت!
برای تصویرگری از حکمرانی بر پایه دستورات قرآن، در سینما و تلویزیون چگونه میتوان فرهنگسازی لازم را داشته باشیم؟
در رابطه با مُلک الهی در قرآن، بحثهایی وجود دارد که بخشی از آن در دانشگاهها و حوزهها مطرح است. بحثهای سنگین معرفتی و دانشگاهی از مردم دور هستند، پس انتظار نمیرود برای عموم کارکرد داشته باشد، اما سینما و تلویزیون در این رابطه قادر است نشاندهنده مسیر صحیح باشند.
سینما و تلویزیونی که ساخته غرب است، چگونه میخواهد مسیری را پیش رویمان قرار دهد که در آن الزامات قرآنی مدنظر است؟
این بحث درستی است، چون سینما را غرب بهویژه یهودیان فراماسون و کافر به وجود آوردهاند. برای همین تمام کمپانیهای فیلمسازی در اختیار یهودیان فراماسون است. این انجمنها به کسی اجازه نمیدهند برخلاف رویه مدنظر آنها، قدمی بردارند. در این میان اگر فیلمسازی نظیر «مل گیبسون» هم بخواهد با ساخت «مصائب مسیح» خلاف جریان عمل کند، بهاندازهای تحتفشار گذاشته میشود که مجبور میشود به زانو افتاده و عذرخواهی کند. البته این نشاندهنده سلطه شیطانی گروهی از صهیونیستها بر کل دنیاست. یهودیان سینما، برای اینکه به خواستشان برسند سازوکارهایی هم دارند. مثلاً از سیاهانی که به یهودیان نزدیکترند برای رسیدن به هدفشان سود میبرند. این مافیای پخش و تولید حتی جلوی کارهایی که در دیگر کشور تولید میشوند را هم گرفته است. این مسئله را در پخش جهانی فیلم «ملک سلیمان» و «مریم مقدس» بهخوبی شاهد بودیم که علناً در رسانهها اعلام کردند که این فیلمها از نظر ما نامطلوب است و هیچ پخشکنندهای نباید اینها را پخش کند. سینمای قرآنی ما را غرب تحریم کرده است و بههیچعنوان اجازه پخش در مافیای جهانی پخش نداریم.
برای داشتن پخش بینالمللی باید زبان جهانی نیز داشته باشیم. مصطفی عقاد در «الرساله» زبانی جهانی برای قصهاش انتخاب کرد، بنابراین پس از چند دهه، کارش هنوز دیده میشود، اما مجید مجیدی در «محمد رسول الله» به دلیل روایت برخی موضوعات نهتنها در خارج از ایران، بلکه در داخل نیز موفقیت چندانی نداشت. این مسئله را چگونه توضیح میدهید؟
فیلم «الرساله» وارد برخی دعواها نشده است، اما معتقدم اگر این فیلم هماکنون ساخته شود به دلیل تغییر تاکتیکهای غرب، شاید به صورتیکه هماکنون شاهدش بودیم ساخته نمیشد. برای نمونه به فیلم «بانویی از بهشت» که اخیراً ساخته شده اشاره میکنم. حامی این کار شیرازیها (شیعیان انگلیسی) هستند. در این فیلم شاهد ترفند جدید برای مقابله با تشیع هستیم اما از منظری بسیار پیچیده و خطرناک. غرب از مقابله با تشیع و مهدویت در آخرالزمان ناتوان است زیرا این تنها راه نجات بشریت است لذا از ترفندهای جدیدتری استفاده میکند که باید در جای خود بررسی و مورد مطالعه قرار گیرد.
شما در بحث فرم و محتوی نظری دارید؟
در روایت معصوم آمده است که حق را بگویید نه با کلامتان (بلکه با رفتار و منش و با بهترین و زیباترین نحوه و شیوه هنرمندانهتان)؛ یکی از کارکردهای سینما بروز رفتار صحیح و درست در محضر خداوند و اهلبیت(ع) اوست، بنابراین آنچه بهعنوان سبک زندگی در کارهای نمایشی تصویر میشود باید اثرات پایدار و عمیق بر ایمان و اعتقادات مردم بگذارد و مخاطب را تربیت و مودب کند.
اگر کاری به لحاظ فرم ضعیف باشد، میتواند بر مخاطبین امروزی که عادت به دیدن فیلمهای جذاب و قوی سینمایی دارند اثر مطلوب بگذارد؟
تأکید کلام حقیر بر این بود که یک اثر ممکن است در مخاطب تأثیراتی فراتر از آنچه ما محاسبه کردهایم بجا بگذارد. یکبار با جمعی از هنرمندان در خدمت حضرت آقا بودیم و ایشان به بحث جشنوارهها و حمایتهای آنها از فیلمهای سیاه ایرانی اشاره داشتند و در حاشیه فرمودند که حتی فیلمهایی ممکن است در داخل ساخته شود که فیلمساز آنقدرها هم پایبند ضوابط شرعی و اخلاقی ما نباشد، اما چون در فضای سالم درون کشور و طبق ضوابط ارشاد باید عمل کند، حجاب و رفتار با حیایی که بالاجبار در فیلم نشان میدهد، در آنسوی مرزها که بیبندوباری و لاقیدی و خشونت و ظواهر منفی همه را خسته کرده، به دلشان مینشیند و آن فیلم را بسیار پاک و سالم و انسانی میبینند، چون تشنه شنیدن حرف حق هستند!
بهعنوان حسن ختام این گفتوگو مطلب پایانی خود را بیان بفرمایید.
در فیلمسازی باید بدانیم با چه حربهای باید با مخاطب حرف زد. هنرمند باید مربی تربیتی جامعه خود باشد. هنرمند نباید خودش را رها کند تا بتواند به هر سوژهای به بهانه جذاب بودن وارد شود و به تبعات تربیتی و سازنده یا مخرب آن بیاعتنا باشد. این بزرگترین آفت کار هنری است و هنرمند باید بداند چه موضوعی را انتخاب کند و چه مهمی را باید برای کار به دست گیرد در غیر این صورت بازیچه هواهای نفسانی و خطوات شیطانی شده است و تأثیرات کارش بجای اینکه برای جامعه مفید باشد، خدای نکرده به گمراهی مردم و آلوده شدن مخاطبین بیانجامد. داستانهای قرآنی از این بابت حیطهای بسیار مساعد برای هنرمند است به شرطی اینکه انضباطی سخت و شدید را برای خودمان قائل باشیم. فیلمساز باید عبد باشد. عبد یعنی کسی که فرمانبر خداست و رضایت خدا برایش مهم است و نه رضایت مردم! پس باید حافظ هنر خویش از هجمه موضوعات غیراخلاقی و خلاف دین و ادب باشد. هنرمند باید لحظهبهلحظه از هنرش مراقبت کند، برای خدا سربازی کند، عبودیت کند، خود را کنار بزند و رضایت صاحب را جایگزین کند تا انشاءالله سینمایمان به مسیر درست هدایت شود.